امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

امیرعلی عشق قشنگ مامان وبابا

یه جمعه عالی وگردش تو چالیدره

امروز که از خواب بیدار شده بودم دیدم مامانی جونم بالای سرم داره لبخند میزنه ،منو بوسید وگفت سلام عزیزم ،منم لبخند زدم . بعدش بابایی جونم منو بوسید و قربون صدقه م رفت ، منم سلام کردم و لبخندی زدم ، جاتون خالی صبحانه خوردیم وکلی بازی کردم وعمو پورنگ دیدم و بعدش با بابایی رفتم بیرون .                                            بعد نهار رفتیم چالیدره ، چالیدره یه سد آب هستش تو طرقبه مشهد ،جاتون خالی خیلی خوش گذشت،فقط یه کوچولو هوا سر...
5 مهر 1392

توپ بازی با بابایی جونم

دیشب خیلی خوش گذشت جای همتون خالی، من وبابایی جونم باهم یه عالمه توپ بازی کردیم . خیلی حال داد . وقتی بازی میکردیم همش می خندیدم ، بابایی هم همش بغلم میکرد وهی بوسم میکرد . بابایی یکمی خسته شد رفت کنار نشست ولی من اصلا خسته نبودم هی دلم خواست بازی کنم . رفتم سروقت مامان وبایک خنده جانانه به مامانم گفتم حالا نوبت شماست مامانی جونم، مامان هم از خدا خواسته پاشد باهم کلی بازی کردیم ، هی شلوغ کردیم ، بابایی میگه از دست شما دوتا ، چه کارایی میکنین !!!! دیگه چیکار کنم من یه کوچولو شیطونم م م م م م م         آب بازی وای نمیدونین یه  لیوان زرد و یه دونه نارنجی دارم خب.... میرم به مامانی می...
3 مهر 1392

امیرعلی وگردش تو آزادشهر

دیروز عصری باهم وخاله اکرم رفتیم یه سر آزادشهر یه قدمی بزنیم . مغازه ها رو دید بزنیم ، رفته بودیم تو لباس فروشی ، ما که لباسا رو دست می زدیم ببینیم جنسش چیه! وروجک مامان هم دست میزد ، می خواست ببینه جنسش دلچسب هستش یا نه!!!!!!!!                                    حسابی تو پیاده رو برا خودت میدودی ، تازه نزدیک بود با یه آقایی تصادف کنی ، توی اتوبوس بودیم حسابی شلوغ میکردی، اول شیرعسل رو خوردی عزیزم بعدش شروع کردی با کنار دستی من صحبت کردن .....همش بهش میگفتی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟...
1 مهر 1392

آفرین به گل پسر خودم

داشتیم تلویزیون میدیدم که یهو داد و فریاد راه انداختی که چی! جارو برقی رو کشوندی آوردیش تو راهرو که میخوای جارو بزنی، جالب اینه که زورتم نمیرسه !!! دست از تلاشم برنمیداری آقا.....امشب عزیز خودم یه بار دیگه بهت افتخار کردم آخه خودت به تنهایی تموم ظرف ماستتو خوردی و لباستم کثیف نکردی .....خیلی تشویقت کردیم و یه جایزه پیش من داری قندعسل مامان  ...
1 مهر 1392